نتایج جستجو برای عبارت :

دعوتِ یار شنیدند شهیدان نراق

دعوتِ یار شنیدند شهیدان نراقجانب جبهه دویدند شهیدان نراقتربیت یافتهٔ مکتب ایمان و جهادیار قرآن مجیدند شهیدان نراقهشت وهشتاد دلاور عَلَم عشق به دوشهمگی ناب٘ شهیدند شهیدان نراقهفت گمنام و یکی زینبی از آن آمارداده جان عرض خریدند شهیدان نراقبیست و یک سال مکّرر شده ز آنان تجلیلجلوهٔ صبح سپیدند شهیدان نراق
هان حضور شهدا را ز دل احساس کنیددور این سفرهٔ عیدند شهیدان نراقفارغ از غفلت و نومیدی و بی تدبیریمرد تدبیر و امیدند شهیدان نراقاین شعور اس
نوجوانی زندگی می کرد در این آب و خاکمَردِ مَرد از چهره های تابناکعارفی پرهیزگار و زاهدی بی ادعااز همه دلبستگی های زمینی پاکِ پاکعاقبت جان را فدای مکتب و آیین نمودچهره ی مرد خدا آغشته شد با خون و خاکهست شهیدی از دیار فاضلین ، شهر نراقنام محمّد قجری آزاده ی این آب و خاک
علی(میرزاعلی) قجری فرزند غلامعلی اهل شهر نراق
 
‍ تقدیم جهت برگزاری کنگره گرامیداشت سردار پاسدار محمد علی قجری شهید آغازگر و خط شکن در شهر نراق تاریخ ۷ آذر ۱۳۹۸ 
 همونطور که پیشتر گفتیم ، شاهرخ خان ، به دعوتِ جشنواره ی فیلم ملبورن،  امسال در این مراسم حضور خواهد داشت. دانشگاه لا تروب استرالیا نیز از این فرصت استفاده کرده و قصد داره در مدت اقامت کینگ خان در کشورش ، با اهدای دکترای افتخاری خود به این بزرگ مردِ بین المللی کشورِ هند ، از او به خاطر خدمات هنری و انسان دوستانه اش در مؤسسه ی میر ، و همچنین تلاشهایش در زمینه تساوی حقوق زنان و قدرت بخشیدن به نقش آنها ، قدردانی کند.  شکوهت مانا ای پادشاه قلبه
رفتی ای حجت خدا و ببینبردی از ما چگونه صبر و قراربی تو شهر نراق پاییز استبی تو ما را نمانده فصل بهار ای که گفتی همیشه با رهبرآنچه فرموده ای کنم رفتارجنگ با کفر افتخار تو بودای تو رزمنده ی تمام عیارحیدری بودی و قسم خوردیکه بجنگی چو حیدر کرارمن ندیدم که جبهه ای باشدکه نکردی تو اندر آن پیکار
ای که گفتی ز باقر و صادقای که کردی ز جان خود ایثارسالها جنگ کرده ای با جهلتا ره عِلم را کنی هموارمسجد جامع را شدی زینتتا ابد ماندنی است این آثارجای تو خالی ا
این ها دیگر سنگ قبر خطاب نمی شوند . این سنگ نبشته های بیش از یک قرن قبل نشانی از فرهنگ و تاریخ با اهمیت شهر پُر تجارت نراق می باشد . علامت های روی سنگ حکایت های متفاوتی دارند . وفات یافت مرحوم آسید باقر ابن آسید مرتضی نراقی فی شهر رجب 1338(برابرفروردین 1299)
از استاد حاج سید مجتبی غفاری بابت اولین بازخوان این اثر 102 ساله قدردانی می کنیم.
باز هم مرغی خوش الحان بَر دِلان بنشسته رفتباز هم یک عالَمی دل از جهان بگسسته رفتبود نامش شیخِ اَکبر شهرت او حیدریهمچو حیدر دست خود از مال دنیا شسته رفتآنکه با فن بیان خود برای حفظ دینسال ها زحمت کشید با کوله باری بَسته رفت
خطبه هایش در نماز جمعه ها یادش بخیرآن امام جمعه و روحانی شایسته رفتعاقبت آن یار دیرین امام و رهبریپَر کشید از جمع یارانش ولی آهسته رفتآه و صد افسوس که از بین ائمه حیدریحجت الاسلام ما آن عالم وارسته رفتآنکه با یاد شهیدان نر
نراق بخشی از شهرستان دلیجان در استان مرکزی از گذشته تا کنون با مَحله های زیبایش مشهور می باشد.
با کمک مردم تاریخ دوست نام مَحله های نراق جمع آوری گردید :1- محله شربتی ها(کوچه اسدآبادی)2- محله دنیاران(مقابل مسجد بازار)3- محله نراق نو(کوی ولیعصرعج)4- محله لاجره یا لاچار(کوچه شهید حسن(حمید) ابراهیمی )5- محله شکاری(پشت مسجد جامع)6- محله مُلا کوهی(کوچه شهیدان احمد ابراهیمی و عباس رمضانی)7- محله چاله ماه جَبین یا چاله ماماجی (محوطه خانه مظفری ها منشعب از ک
محمد علی قجری یکی از پاک ترین فرزندان خطه نراق و دلیجان بود . ارزش ایثار و شهادت نزد ایشان در بالاترین حد قرار داشت . علاوه بر سه صفت از جان گذشتن و دفاع از دین و شجاعت را در میان صفات بارز شهدا دارای بیشترین فراوانی بود . در یک کلام سردار شهید محمدعلی قجری الگوی همه شهدای منطقه بود .
پس بر ما است که حق این شهید بزگوار را آنگونه که شایسته است بجا آوریم و قطعا ادای این حق مستلزم آن است که :
1- فرهنگ شهادت و ارزش مجاهدت در راه خدا را برای همه تبیین کنی
محمد علی قجری یکی از پاک ترین فرزندان خطه نراق و دلیجان بود . ارزش ایثار و شهادت نزد ایشان در بالاترین حد قرار داشت . علاوه بر سه صفت از جان گذشتن و دفاع از دین و شجاعت را در میان صفات بارز شهدا دارای بیشترین فراوانی بود . در یک کلام سردار شهید محمدعلی قجری الگوی همه شهدای منطقه بود .
پس بر ما است که حق این شهید بزگوار را آنگونه که شایسته است بجا آوریم و قطعا ادای این حق مستلزم آن است که :
1- فرهنگ شهادت و ارزش مجاهدت در راه خدا را برای همه تبیین کنی
هنبو(henebuo)
یک واژه راجی نراقی است که از سالیان دور در شهر تاریخی نراق رایج بوده و
بر خلاف واژه هایی که منسوخ شده اند این واژه هنوز در بین مردم شهر نراق
خصوصا نسل جوان امروزی از ارزش واهمیت خاصی بر خوردار می باشد.
هِنِبُو
به معنی خبر ، اطلاع ، بی خبر بودن یا خبر نداشتن می باشد .در قدیم اکثر
خانه های نراق به صورت قلعه بود بدین صورت که چند خانوار در این قلعه ها
زندگی می کردند وهمیشه از حضور و حال یکدیگر اطلاع داشتند. اگر فردی یا
خانواده بدون اطل
ژاندارمرى سال 1290 هجری شمسى توسط سه افسر سوئدى به ریاست کلنل یالمارسن در ایران راه اندازى شد. 27 سال بعد تاریخ ٢ تیر ١٣١٧ پاسگاه ژاندارمرى در نراق افتتاح گردید.
نشان ژاندارمری شاهنشاهی ایران
مکان پاسگاه منزل استیجارى مرحوم حاج غلام حسین قاسمی واقع در میدان و مقابل منزل حاج علی محمد صادقى قرار داشت که اکنون فقط زمین آن باقى است.
نمایی از ساختمان قدیم پاسگاه ژاندارمری شهر نراق در سال 1369
در پی سیل تخریب گر سال ١٣۴٨  در شهر نراق و ساخت ٢٣ واحد مسک
خدمت جناب آقای معاون التجار(فضل اله نراقی فرزند محمد جواد) زیده اجلالهفدایت شومدستخط مبارک واصل شد از سلامتی اطلاع حاصل گردید . در خصوص آمدن سارقین و نقل کردن مراتب به مقامات عالیه خدمت آقایان حسب المرقوم خدمت همه شان نقل کرده اقدامی که لازم است فعلا از طرف ادارات ... مطابق انتظار نتوانند بنمایند ولی قواء(گرسنگی - دشت و زمین خالی وبی آب وگیاه) ... اموراتی را حتی الامکان در مقابل دارند . آقا زاده ها را از قول چاکر احوالپرسی کنید ارادتمنداگر در مو
دهه 60 و سال هایی که مرحوم کربلایی علی کرباسی خادم مسجد جامع  شهر نراق بود سن کمی داشتم .در ماه مبارک رمضان موقع اذان مغرب با یکی از دوستان سر تکبیر گفتن نماز جماعت بحثمان شد .

شهید حسن کرباسی
حسن کرباسی فرزند کربلایی علی به ما تذکرداد ولی ما گوش نکردیم .فلذا حسن ما را برد کنارحوض کوچکی که در شبستان قدیم مسجد بود ما را  داخل آب برد  و چون تابستان بود ما کیف کردیم. حسن کلی به ما خندید و بعد هم رفتیم داخل مسجد و نوبتی مُکبر شدیم .
از رفتارش خیلی خوش
قبول اجاره شرعیه نمود کربلائی صادق وَلد عمو نصرالله استاد محمد سان نراقی(صادق فرزند نصراله ابن محمد سان نراقی) از مخدره(زن با حجاب) المسماه صبیه(دختر) مرحوم آقا غلامرضا استاد آقاخان نراقی زوجه جواد ولد آقا حبیب اله حاجی آحمزه تمامی یکدرب یورت(مکان – اتاق خانه) انبار شهره واقعه در تحت اطاق عبدالرحیم آقا موسی(عبدالرحیم فرزند موسی) که در خانه حاجی کاظم شهره قُرب(نزدیک) مدرسه نراق است ضمیمه مَمَر(گذر) و مدخل(جای درآمدن) و مُشاع(مشترک) ... متعلقه ع
سلام بر مجموعه دوستان شال و کلاه کرده، برای مبارزه با ویروس کرونا در مبادی ورودی شهر نراق ، خسته نباشید .چنین روزی در دوم فروردین ماه سال ۱۳۶۱ عملیات فتح‌المبین با رمز یا زهرا(س) در جلگه خوزستان آغاز شد.  این عملیات نقطه عطف جنگ ایران و عراق است که در نهایت منجر به بیرون راندن نیروهای عراقی از بخش بزرگی از خاک خوزستان شد.چه کسی می داند جنگ چیست؟چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گر
از آن وقتی که ویروس آمد و بُرد
سلامت از بزرگ و کوچک  و خُرد
 
به شهرم  همتی چندان روانه  شدن عاشق به یاری  آن  زمانه
 
جوانان وطن با شور و حالیکُنند شهر را ز این  ویروس  خالی
 
سپاهی و بسیجی دست در دستهمیشه پای کار تا می توان  هست
 
همه اهل محل از مرد و از  زنکه یاریِ کرده اند این جمع بیست تَن
 
به تهران و به قم از هر دیاریکمک های فراوان داده یاری      بسازند همتی در طول دوران  همه فعال کار تا زیر باران
 
بنازم شهر فاضل ای نراقیحریفش هم نشد ویروس
براساس گزارش سایت سلحشوران شهر نراق ؛ واژه سَحَل یک گویش محلی در بین مردم شهر نراق است . معنی این کلمه احتمالا به معنی کَندَن و تراشیدن که همان سنگ تخت با ضخامت کم باشد .
سَحَل سنگ تختی است که در نراق مورد استفاده فراوان قرار می گرفت و در شرایط فعلی هم با تغییرات برای بعضی مراکز که نیاز به زیباسازی دارد همچنان بهره برداری می شود . سَحَل کاری یا سَحَل فَرش همان موزائیک فرش کنونی است و از استحکام بالایی در گرما و سرما برخوردار می باشد . در قدیم ای
حاجیه نجمه خانم اصالتش مربوط به خراسان است ولی چون با آقای رضاخان امینیان فرزند غلامحسین نراقی معاون الممالک ازدواج نمود و به رسم قدیم و تبعیت خانم ها از آقایان نام خانوادگی امینیان را برای خود انتخاب نمود . پدر نجمه خانم به مُعزالتجار ملقب بود .  
وقتی بیابان های حومه مزرعه شریف آباد و پای کوه سترک اُل توسط نجمه به زیر کشت و زرع و آبیاری رفت به نجمه آباد یا نجم آباد مشهور گردید . بعدها اسامی دیگری از این منطقه آبادشده سر زبان های نراقی ها بو
بر اساس گزارش سایت سلحشوران شهر نراق ؛ شهر نراق با وجود بناهای تاریخی نظیر یخچال طبیعی از مناطق ویژه گردشگری شهرستان دلیجان در استان مرکزی با پتانسیل بالای جذب توریست در سطح بین‌المللی است .
در شهر نراق یخچال طبیعی وجود دارد که به وسیله آن در فصل گرم سال از آن یخ طبیعی تهیه می شد. این بنا که پایین تر از دانشگاه و حومه آبشار سَر آسیاب قرار دارد با مصالحی از سنگ و شفته گل درست شده و دارای سقف مخروطی شکل است.
در زمستان های سرد نراق، متصدی یخچال هر
مُقنیان شهر نراق و به طور کلی همه مقنّیان ، فناوری خاصی برای مسقر کردن چرخ در سَرِچاه  داشتند بدین صورت که قبل از شروع کار سه عدد سنگ به اندازه یک دانه گردو در دست می گرفتند و سر دهانه چاه می ایستادند.
سپس دستان خویش را طوری در دهانه چاه  طوری تنطیم می کردند که سنگ وسط بین هر دو دست در مرکز دایره شکل میله چاه قرار گیرد.این کار با دقت زیاد انجام می گرفت. بعد از تنطیم دست ها در حالی که دست ها رو به جلو و در دهانه چاه قرار گرفته بود، سنگ وسط را به صور
مرداد ماه 1367 ایّام پایانی جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران بود که قطعنامه 598 مطرح گردید . سازمان مجاهدین خلق(منافقین) فرصت را مغتنم شمرده و با مساعدت ارتش متجاوز عراق از شمال عراق وارد استان کرمانشاه شد تا به خیال واهی خود سه روزه وارد تهران شوند .
علاوه بر ارتشیان دلاور نراق قریب 35 نفر از نیروهای پاسدار و بسیجی شهر دلیران نراق در عملیات مرصاد یا پدافندی آن حضور داشتند .
یکی از جان برکفان و چهره دوست داشتنی اهل نراق جناب آقای حسن کاظمی فرزند سلط
 من ز شهردار گرامی و انجمن شهر تقدیر فراوان دارم  ازتلاش همه کارکنان پاکبانان قدر وسپاس  فراوان دارم  همه اقدام نمودند به سمپاشی این شهراز دل و جان  آفرین برهمگان باد و لطف خدا پشتیبان آن سپاهی و بسیجی دلاور که چند سال علیه دشمن جان به کف جنگ نمودند و آزاد نمودند میهن 

همه امروز زدند دامن همت و خدمت بِهمشهری خویش کنترل بهر کرونا و تقسیم مواد بهمشهری خویش نوجونان غیور آماده خدمت درشهر با کمال ادب و مهر ببردند بسته داخل شهرمی نمایم تشکر زنی
۱۳۳۴/۵/۱۵قراردادبین اینجانب احمد صدقی(احمد یوسفی فرند نایب حسین خان نراقی ) و آقای سیدحسن(حسینی) ولد مرحوم آقا سید محمد نراقی برای کشت و زرع چهار طاق آب و ملک مزرعه محمد آباد را بشرح زیر .اول - قرار شد از پائیز ۱۳۳۴ چهار طاق آب و مِلک مزرعه را در اختیار آقا سید حسن بگذاریم و زمین هائی را هم که تعیین می شود و یا اعیانی می باشد به او واگذار کنیم که تا سه سال کشت و زرع نموده محصول آنرا بشرح زیر تقسیم نمائیم .۱-گندم.جو.نخود.لوبیا.سیب زمینی.پیاز.گلوزه ک
 به گزاش سایت سلحشوران شهرنراق ، استاد محمد برشان کارشناس تاریخ آب و آبیاری ، نویسنده و پژوهشگر کرمانی در سفرنامه اش تحت عنوان " سفرنامه آب ها از مهریز تا میمه " نگارش زیبایی دارد که به همت آقای محمدرضا خلیلی دلیجانی در بیست و هفتمین شماره فصلنامه عصر طلایی دلیجان آبان 1398 به چاپ رسید .
ضمن تشکر از مساعدت صمیمانه استاد سعید اصغری نویسنده و پژوهشگر صاحب نام شهرستان دلیجان در این سفرنامه به صورت گزینشی مطالب مربوط به قنات های دلیجان و نراق را ت
نام فریدون فروغی در میان افراد نام آشنای شهر نراق می‎درخشد. هنوز دستخط فریدون در منزل قدیمی پدر، که در اختیار میراث فرهنگی جهت بازدید توریست‎ها است، وجود دارد.



به نظر شما آیا شهری که از هر سه طرف محصور در کوه باشد، می‎تواند آب‎وهوایی مطلوب و دلچسب نداشته باشد؟ شهری که بافت قدیمی خود را حفظ کرده و در طول سال‎ها ترکیب آن از بناهای قدیمی، کوچه‌های سنگ‌فرش، امامزاده‌ها و باغ‌ها تغییری نکرده باشد، می‎تواند برای گردشگران مقصدی خاص نباش
شدت جنگ عراق بر علیه ایران شدت گرفت و رهبر کبیر انقلاب سید روح اله خمینی(ره) از جوانان درخواست نمود جبهه ها را پر کنند .غلامرضا حیدری متولد 1348 با جمعی از جوانان نراق که تازه وارد 16 سال شده بود همه آمال و آرزوها را رها کرده و به ندای هل من ناصر رهبر انقلاب لبیک گفت .
آنان لباس رزم بسیج را برای دفاع مقدس از آب و خاک و دین پوشیدند و نراق را به سمت سرحدات استان خوزستان ترک گفتند . حضور این جوانان در تاریخ حماسه آفرینی مردم این دیار ثبت شد و همچنان باع
بنده 12 بهمن 1357 به اتفاق پدرم مرحوم سید رضا باشی که یکی از مشتاقان آیت اله خمینی بود از نراق به تهران رفتیم تا برای پیشواز آقا مهیا باشیم . تا نزدیکی میدان آزادی پیش رفتیم و به قدری جمعیت بود که انسان حیرت می کرد .
آن شب سرد زمستان مردم مشتاق از روز قبل یعنی 11 بهمن در خیابان ها به عشق دیدار آقا سپری کردند تا اینکه اعلام کردند حضرت آقا وارد فرودگاه مهرآباد شد . وای که چه قیامتی شد و آنقدر ازدحام زیاد بود که آخر آنجا موفق نشدیم حتی ماشین آقا که در آن
دیری است که از حال خودم سیر شدمبازیچه امتحان تقدیر شدم
 
تا خواستم از بند اسارت  بگریزمآهو شدم و به دام نخجیر شدم
 
می خواستم از دامنه تا قله بپویماز پای فِتادم و زمین گیر شدم
 
افسوس جوانیم به غفلت طی شدیک روز شکستم و شبی پیر شدم
 
وقتی که به خود نگاه کردم دیدماز پای به سَر درغُل و زنجیر شدم
 
آری شده ام کَلاف سَر در گُم و افسوسدر پیچ وخَم زمانه تحقیر شدم
علی رضایی فرزند رضا اهل شهر نراق  اردیبهشت 1399
  پایان نامه تاثیرابعاد ساختاری سازمان بر رضایت شغلی کارکنان  دانلود متن کامل پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد رشته  مدیریت دانشگاه آزاد اسلامی واحد نراق پایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد(M.A) رشته مدیریت دولتی گرایش تشکیلات و روشها   عنوان: تاثیرابعاد ساختاری سازمان بر رضایت شغلی کارکنان مورد مطالعه: (دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه … ادامه خواندن "پایان نامه در مورد رضایت شغل"
ادامه مطلب
در سرزمینی که علی احباب دارداز مردمانی جنگجو ، اصحاب داردکودک دِگر جانی ندارد تا بگوید  لب های خُشکش التماس آب دارد آه از یمن اینگونه بایستی بگویممادر به دستش کودکی بی تاب دارداما جهان در خواب آرامی است انگارکودک کشی و خواب ناز ، اعجاب دارد!مظلومیت تا کی ، بگو دنیا چگونهاشک یتیمان یمن را تاب دارد ؟ای استواران یمن قائم بمانیددنیا عقیق ناب را نایاب داردمی آید آن یاری گر مردان تنهااثبات می گردد جهان ارباب دارد
 شاعر : مهدی یوسفی فرزند عباس اه
دوشنبه ١ اردیبهشت ١٣۴٨ برابر ٣ صفر ١٣٨٩ بر اثر بارش شدید نیم ساعته و جاری شدن سیل پُر آسیب قسمتی از شهر نراق  ویران شد .در تاریخ فوق رگبار نسبتا قوی در قسمت جنوب یا جنوب شرقی نراق یعنی دره های رضاییه ومنظریه و سایر دره های اطراف شروع به باریدن می کند که در اثر آن سیل شدیدی از طرف قنات آصف آباد به شهر نراق جریان پیدا می‌کند.
در همین اثنا یک نراقی دلسوز به نام غلامحسین حیدری فرزند کربلایی علی که این صحنه را می بیند‌ سراسیمه و با اضطراب خود را به
بر اساس گزارش سایت سلحشوران شهر نراق ؛ عَصارخان از نظر لغوی به معنی عُصاره گیری و افشرده کردن و جایی که روغن در آنجا گرفته می شود به روغنگیرخانه یا عَصارخان (عَصار خانه)معروف است.
صَنعت عَصاری در تاریخ ایران سابقه دیرینه داشته تا جایی که در زمان داریوش، پادشاه هخامنشی کُنجِد جز کالاهایی بود که از ایران به مصر صادر می شده است. این صنعت در دوره صفویه ، همچون صنایع و هنرها در این دوران به رونق چشمگیری چه از منظر صنعت و چه از نظر معماری دست می یاب
جسم را در هاله ی تقوا نمودن، مشکل استوَرنه پیچیدن درون سیم و زر، دشوار نیستوَز خدا راه سعادت، کرده ام من آرزوراههای پیش رویم، هیچ یک هموار نیستدردمندی را بُوَد، تفکیکِ بینِ عاقلانآنکه از خوف خدا گریان بُوَد، بیمار نیستروزه یعنی چشم دل بُگشودن و دیدن، خداوَر نه روزی را به سَر بُردن گرسنه، کار نیستاهل جنّت می شود، آنکس که بی کبر و ریاستیا که از بُخل و حَسد در جسم او، زنگار نیستیا کم است ، یا من نمی بینم کسی را اینچُنینیا که در اطراف ما، اینگون
بسم اله خیرالاسماءالحمدالله الذی احل البیع والشری و حرم الغصب و الربا و صل علی محمد وآله.وبعد حضور یافت در عالی محفل شرع مطاع عالیحضرت سعادت آیت آقا احمد خلف مرحمتشان فخرالحاج حاجی محمد جعفر نراقی و دانسته و فهمیده بیع نمود و بفروخت لازما جازما صحیحا شرعیا قطعیا در حالت مایصح عنه الاقاریر الشرعیه به عالیحضرت آقا شیخ محمد خلف مرحوم آقا شیخ جعفر نراقی همگی و تمامی مجری المیاه یکطاق شایع کامل از جمله بیست طاق آب قنات رودکیه علیا(الان به روکی
لباس سنتی یا محلی به لباسی
گویند که افراد بومی یک منطقه می پوشند. این لباس ها برگرفته از آداب و
رسوم هر منطقه و با توجه به منابع موجود در آن منطقه است. لباس محلی از قرن
ها پیش نمادی از فرهنگ وهنر هر منطقه بوده و احیای آن می تواند یاد فرهنگ
نیاکان وگذشتگان را زنده نگه دارد .
لباس های محلی نراق در قدیم از
پارچه های قَدَک دوخته می شد که زنان سختکوش نراق آن را می بافتند و سپس به
لباس تبدیل می کردند . در آن زمان چیزی به نام پارچه وجود نداشت و شغل قدک
لباس سنتی یا محلی به لباسی
گویند که افراد بومی یک منطقه می پوشند. این لباس ها برگرفته از آداب و
رسوم هر منطقه و با توجه به منابع موجود در آن منطقه است. لباس محلی از قرن
ها پیش نمادی از فرهنگ وهنر هر منطقه بوده و احیای آن می تواند یاد فرهنگ
نیاکان وگذشتگان را زنده نگه دارد .
لباس های محلی نراق در قدیم از
پارچه های قَدَک دوخته می شد که زنان سختکوش نراق آن را می بافتند و سپس به
لباس تبدیل می کردند . در آن زمان چیزی به نام پارچه وجود نداشت و شغل قدک
با انقلابی مملو از نور خداییبا یاد آن آلاله های کربلاییآغاز شد شعرم به نام انقلابممن ذره ای بودم که حالا آفتابمما وارثان خون یاران حسینیمبا یاد آن دریادلان در شور و شینیمما اُلفتی دیرینه با پرواز داریمدر سینه از معراج صدها راز داریمما با شهادت راه خود را باز کردیمما با عصای پیرمان اعجاز کردیمبا این فداکاریِ یاران خمینی (ره)ثابت قدم ماندیم در راهی حسینی (ع)ما تا همیشه حامی مستضعفانیمفریاد محرومان دنیا را دهانیمبا سنگ مذهب ما اگر تکفیر گشتی
هوالمالک بالاستحقاقو بعد با تحقیق کافه شرایط صحت و ارکان و خالی از نواقص و بطلان عصمت و عفت پناه زوجه مرحوم آقا میرزاغلامحسین خَلف مرحوم آقامیرزا ابوالقاسم نراقی صبیه مرحوم آقا میرزاعبدالباقی کاشانی اصالتاً از جانب خود از بابت یک ثلث از باغ ابراهیم کاظم(ابراهیم فرزند کاظم) شهره که از بابت ارث صبیه مرحومه او که مُسماه بوده به بتول و به والده او انتقال یافته بود وکالتاً از جانب یکنفر صغیره خودکه مُسماه(موسوم) است به نصرت و نیز یکنفر صَبیه کب
هر چند که سخت است غم هجر شهیدی
خرسند ز آنم  که به مقصود رسیدی
 
ای شیر دلاور که شدی مالک اشترسردار سرافراز تو سالار شهیدی
 
در حمله گرگان به تو در خط مقدمدیدند که هرگز به عقب پا نکشیدی
 
از شوق ملاقات شهیدان همه ی عمردر جبهه اسلام سراسیمه دویدی
خَم گشت به تعظیم تو دنیای پُر از کفرای سَرو مقاوم نه شکستی نه خمیدی
 
در جبهه دشمن که همه فکر فرارنددیدند تو سرشار غروری و امیدی
 
هر چند که داغ تو در این سینه نگنجدبر خط خمینی نفس تازه دمیدی
 
از هم چو در
زنگ زدم مامان، گفتم کجایی؟ 
گفت دارم میرم خونه داداش بزرگت، ماهی کباب کرده، به منم زنگ زده دعوتم کرده. گفتم باشه خوش بگذره :| بعد دوسه دقیقه زنگ زد گفت داداشت گفته اون آبجی کوچیکه رو هم بیار! (الکی! خود مامان دعوتم کرده بود و یه تیکه فیله ماهی هم از تو یخچالش برا من برداشته بود!) 
منم که تنها بودم و از خداخواسته ، دعوتِ نصفه نیمه رو لبیک گفتم. ازسر بیکاری، نشستیم با محمدحسن-برادرزاده- به بازیای مجازی و نتیجه ی یکی دوساعت بازی 2player games (یه مجموعه ی
صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا
هشت، چه عدد قشنگی. می‌نویسم برای لبیک گویی به دعوتِ رفیقِ آقا مرتضی.
1-بعد از کلاس آمد و دست گذاشت روی شانه‌ام، لبخندی زد و گفت و إن شاء الله شما آینده‌دار هستی.
2- بعد از کلاس که داشتیم قدم می‌زدیم، با آن خنده‌های لعنتی‌اش گفت: نسبت به بچه‌های دیگر فکرت خوب است. گفتم استاد ولی من درس نمی‌خوانم. گفت: مهم نیست.
3- وقتی 2 مورد از لبخندهای 98 را در پستم نوشتم، یکی از آخرین لبخندهای 98 نشست روی صورتم.
4-غافل‌گیرم کرد.
نامه‌‌ی بسته شده به پای خرگوش تند و تیز | برسد به دستِ جانِ عزیز
 
آقای جانِ عزیز. این نامه را من می‌نویسم. دختری که صد و سه سال بعد شما به دنیا آمد ولی همه‌ی سوراخ سنبه‌های ذهنش، شبیه دنیای ذهنیِ شماست. من یک طرفدار نیستم. یک عاشقِ دو آتیشه‌ی آثار شما و از اینجور اسم‌هایی که آدم‌ها روی خودشان می‌گذارند هم نیستم. من، منم. دختری که صد و سه سال بعد شما به دنیا آمد و فهمید صد و سه سال قبلِ او، کسی به دنیا آمد و زندگی کرد و نوشت و ساخت و ساخت و نوشت
به نام خداسلام. احتمالا توی این نامه باید تو را از تصمیمات اشتباهی که در آینده می‌گیری، آگاه کنم. اما هم تو و هم من معتقدیم اشتباهات، ما را و زندگی ما را و شخصیت ما را می‌سازند. اشتباهات، ما را بزرگ می‌کنند. و تا زمانی می‌توان از یک اشتباه به عنوان درس و عبرت یاد کرد که بار دوم تکرار نشود. که بار دوم اسمش می‌شود اشتباه، خطا و آنچه نباید می‌شد‌. در طی ۷ سال آینده‌ات که یک چشم بر هم زدنی خواهد گذشت، اتفاقات زیادی برایت خواهد افتاد. با آدم‌های
می گذشتم از کنار کوچه ای تاریک و تنگبر زمین افتاده بود زیبا جوان شوخ و شَنگگفتمش خود را چرا از خَلق پنهان می کنی گفت عمری مَن اسیرم بَر کَف تریاک و بَنگمن گریزانم زِ خَلق و پیش خالق سَر به زیرروز  و شب می آورم بر خانمانم نام ننگروزگاری هر که ما را دید گفت دیوانه استعده ای گفتند مجنون است و شاید هم مَشنگیک زمانی عاشق همسایه مان بودم چه سودبی وفا زد شیشه عمر مرا مُحکم به سنگ بی مروت خنجرش را در دلم جا کرده بودمادرم می گفت کَردی خانه را میدان جنگآ
 
در تمام طول سال...
در تمام روزهای عمر...
تنها یک روز است که تک تک قدم ها نذر آمدنت میشوند...
اربعین...
کربلا...
لبیک یا مهدی...
 
 
تاکید و دعوتِ استاد رائفی پور از عموم مردم برای طرح نذر ظهور :
حرکت اربعین گامی در جهت ظهور است. بیایید گام های آخرالزمانی خود را نذر امام زمان (عجل ا... فرجه) کنیم.
با صَرف هزینه ای ناچیز، هر کداممان ۱۰ برگه از برگه‌های نذر ظهور که به ۴ زبان مختلف آماده شده را چاپ کرده و برای نصب روی کوله پشتی ها بین زوّار اربعین پخش کنیم. ب
مصالحه صحیحه شرعیه شرطیه خیاریه نمود عالیشان ملا حسین وَلد مرحوم کربلائی احمد ساکن قریه دره باغ(دره باغ روستایی از توابع جاپلق شهرستان ازنا استان لرستان) ....مقدار و موازی دو خروار ... گندم آبی کله سرخه از جنس دره باغ که هر خرواری یکصد مَن به وزن هشت عباسی(سکه‌های زمان شاه عباس را عباسی می گفتند) بوده باشد در ضمن مشهدی آقاجانی نراقی(احتمالا مشهدی آقاجان فرزند آقا محمد علی نراقی) بمبلغ دو تومان و پنجهزار رایج معاملات عددی بیست و چهار نخود وزن ق
گزارش صعود به قله دومیر استان مرکزی روز چهارشنبه 16 آبان  ۹۷جبهه غرب ( مزوش 3505 متر )پاییز 
باشگاه کوهنوردان ایلام 
باشگاه کوهنوردان سیوان 
مختصری از کوه دومیر :
در شرق شهر دلیجان کوهی سر به فلک کشیده با ابهت ، پرصلابت و سترگ به نام دومیر با ظاهری چشم نواز و محصور کننده که تجسم واقعی آن ، همان چیزی است که از واژه کوه به نظر می آید. ارتفاع بالغ بر 3505 متر که به واسطه این بلندای رفیعش بلند ترین کوه استان مرکزی یا بهتر بگوییم بام این استان و مایه غرور
کمتر دانش آموز نراقی پیدا می کنی که از مدرسه فاضل بی خاطره باشه . مقابل خانه معاون الممالک و جنب فروشگاه حاج قاسم اصفهانی مدرسه فاضل نراقی برای تمام معلمین و خصوصا دانش آموزان ناب ترین لحظات تلخ و شیرین در حافظه مانده است .
تَرکه هایی که درخت های باغچه علی خان بریده و به کَف دست دانش آموزان درس نخوان نوازش می شد و یا پس گردنی هایی که از طرف معلمین دلسوز نواخته می شد و فلک کردن ها و از همه مهم تر تشویق های پی در پی معلم ها برای درس خواندن و اینده
خاطره غرور بادکنکی
خاطره غرور بادکنکی
 
غرور بادکنکی
ماشین مان را حججی پوش کرده بودیم و شده بودیم کتابخانه سیار حججی.با ۴ ماشین دیگر که از دوستانمان بودند، همراه شدیمو کیف های کتاب شهید حججی را که پر از کتاب های امام زمانی نذری بود، روی دوشمان گذاشتیم.خیلی زود رسیدیم و بعد از عرض ادب خدمت بی بی، رفتیم سمت دشت.
بیاد داستان بی بی زبیده افتادم:دشت خالی بود و پرنده ای پر نمی زد؛“سربازان رسیدند…وقتی بانو را با دو خادمه اش فراری دادند، شیعیان جنگ
آیا می دانستید بغل گوشمان در شهر محلات در سال های اول جنگ ،افرادی بودن که برای استفاده شخصی از موتور سیکلتی که سپاه در اختیار واحد آنان گذاشته بود استفاده نمی کردند .

یا برای تلفن سپاه صندوق سکه گذاشته بودن تا اگر فرد سپاهی می خواست در مورد امور شخصی با منزل یا امور دیگر شخصی تماسی بگیرد از بیت المال نباشد .

یا دسر غذا که پیاز بود را حذف کردن تا اسراف نباشد و یا برخی از برنامه غذایی که معمولا لوبیا پلو (اگر لوبیا در آن پیدا می کردی) را به تخم مر
گفتند از آینده بنویس. نوشتن از آینده سخت است. مخصوصن وقتی ازت می‌خواهند اتفاقات یک روزت را بنویسی و دست‌ت را هم باز می‌گذارند که این یک روز می‌تواند فردا باشد یا صد سال دیگر. به فرض مثال، اگر می‌گفتند از 10 سال یا 20 سال آینده‌ات بنویس، کار خیلی راحت‌تر بود. چرتکه‌ای برمی‌داشتی و جمع و تفریقی می‌کردی و دست‌ِکم به یک تصویر محو از خودِ آن زمان‌‌ت می‌رسیدی. بگذریم. شروع کردم به فکرکردن. خواستم از فردا بنویسم. خواستم از روزی در تابستان امسا
 
شهرت دیرهنگام، اثر گمشده‌ی آرتور شنیتسلر (۱۹۳۱-۱۸۶۲) نویسنده‌ی متبحر اتریشی، گرفتار در سرنوشتی همانندِ عنوانش، سرانجام ۱۲۰ سال پس از نوشته شدن و بیش از ۸۰ سال پس از مرگ نویسنده‌اش، در سال ۲۰۱۴ برای نخستین بار در آلمان منتشر شد. شنیتسلر این کتاب را زمانی به قلم آورد که ۳۲ سال داشت و هنوز هیچ‌یک از آثاری که بعدها برایش شهرت جهانی به ارمغان آوردند را به نگارش در نیاورده بود.
 
- این را خیلی خوب می‌توانم درک کنم که آدمی وقتی دلگرمی و تأییدی د
یا ملجا العاصین
 
 
از پاییزِ امروز که عدد دهگانِ سنش،« یک» را گذرانده ، به تویی که خودِ منی در زمانِ دهگانی که « یک» بود...
 
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند، چنین نیز هم نخواهد ماند
 
پاییزِ کوچکِ من که حالا، در راهرو مدرسه گریه میکنی ، بگذار برای تسلی ات بگویم که راست میگویند که این هم بگذرد.
که "حدیث" را، بعدها نخواهی دید جز در دقایقی کوتاه و اتفاقی... که دیگر خودت مایل به ادامه ی عمیقِ این دوستی نخواهی بود.
اما " بهار"... حقیقتش توصی
 دانلود متن کامل پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد رشته حقوق دانشگاه آزاد اسلامی واحد نراق پایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد حقوق خصوصی (. M. A) عنوان : آسیب شناسی قانون شورای حل اختلاف و ایرادات و ابهامات تئوری و عملی قانون تابستان 1393      برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده پایان نامه […]پایان نامه شرایط و آثار توقیف و تأخیر اجرای احکام مدنی متن کامل پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد رشته حقوق دانشکده حقوق و علوم سیاسی پایان نامه برای دریافت
پایان نامه رشته حقوق گرایش تجارت بین الملل : رژیم حقوقی حاکم بر قراردادهای بیمه بین المللیگرایش تجارت بین الملل با عنوان : رژیم حقوقی حاکم بر قراردادهای بیمه بین المللی در ادامه مطلب می توانید تکه هایی از ابتدای این پایان نامه را بخوانیدپایان نامه قراردادهای الکترونیکی و نقش بیمه سایبر در توسعه آن  دانشگاه آزاد اسلامی واحد دامغان دانشکده حقوق پایان نامه جهت دریافت درجه کارشناسی ارشد«A.M» عنوان قراردادهای الکترونیکی و نقش بیمه سایبر در ت
... درویش‌جان! من می‌دانم، شما هم می‌دانید، اصلن بحث این‌ها نیست. از من و ما آن‌قدر بافراست‌تر هستید که حرفی را که آن روز داخل کوچه به آن پسربچه زدید یادتان باشد. نیاز نیست که بگویم؟ بگویم؟ گفتید تنها بنایی که اگر بلرزد، محکم‌تر می‌شود، دل است! دلِ آدمی‌زاد. باید مثلِ انار چلاندش، تا شیره‌اش در بیاید... حکماً شیره‌اش هم مطبوعه... همین‌طور هم گفتید، دقیقن همین‌طور، با همین ویرگول‌ها و کسره‌ها و سه‌نقطه‌ها و تنوین نصب و استِ محاوره
«به نامِ خدایی که در همین نزدیکیست»
 
یکی از مفاهیمِ قرآن «قرب» به معنی نزدیکی است که یکی از مضامین و محورهای عرفانِ نابِ اسلامی هم می‌باشد.این واژه در قرآن به ۲ صورت به کار رفته است:
۱. قربِ خدا به انسان۲. قربِ انسان به خدا
اصل در عرفان، «قربِ خدا به انسان» است؛ یعنی خدا به انسان‌ها نزدیک است.آدمی هم می‌تواند به سمتِ خدا حرکت کند اما اصلِ اول با اصالت است و دومی تبعی است.در حقیقت اگر انسان به سمتِ خدا می‌رود بخاطر این است که خدا به انسان نزد
عشق و نفرت
وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس
که در این آیینه صاحب
نظران حیرانند
رخساره خورشید  در
این بیت حافظ همان عشق است و خفاش نقطه مقابل که همان پلشتی و تاریکی و نفرت است
...ببینید که شاعر بلند نظر پارسی گوی چقدر لطیف شرح حال دلداده گی آدمی می کند
اگر که   چهره سرخ عشق را دریابیم! از سویی  شاعر بزرگ معاصر شاملو محصور در دام این همه
نفرت بر جای مانده از فاجعه امروز  در سرنوشت  آدمی غمگین می سراید!
آی عشق
آی عشق
رنگ آشنای چهره ات پیدا
نیست!
از دف
غرض اصلی از تحریر این کلام میمنت انجام و باعث کلی بر ترقیم این ارقام خجسته فرجام آنکه حاضر گردیدم اینجانب علی اکبر وَلد مرحوم آقا جعفر نراقی در حالت صحت نفس و کمال عقل و شعور دون الاکراه والاجبار بل بالطوع والرغبه والرضا والاختیار و بیع نمودم و بفروختم به بیع لازم جازم صحیح شرعی به اذن و تنفیذ زوجه خود صبیه مرحمت شان حاجی عبدالباقی نراقی به حره مخدره عفیفه صالحه صبیه مرحوم آقا عبدالعظیم من القصه زوجه عالیحضرت آقا محمدحسن ولد مرحوم آقا ابرا
بسم الله الرحمن الرحیم

 

«گفت و گو با فاضل نراقی»[1]

بیژن شهرامی

 

به محض رسیدن به نراق[2]
روانه بازار شمس السلطنه[3]
و مغازه پدر بزرگم می شوم،سلام می دهم و با او و عالمی روحانی که بغل دستش نشسته
است دست می دهم.

پدر بزرگ که از دیدنم خیلی خوش حال شده است ابتدا مرا به
ایشان معرفی می کند. بعد هم  خطاب به من می
گوید:«نوه گلم،ایشان حاج آقا فاضل[4]
هستند.کتابی هم برایم هدیه آورده اند که خوب است چند روزی دستت باشد.»

کتاب را با شوق و ذوقی وصف ناپذیر تحویل
داستانِ چی؟
کشکِ چی؟
اصلا قابل پخش نیست
نخوایید ازم، اصلا راه نداره.
:|
به دعوتِ خودمان می‌نویسیم این چالشِ خوشمزه را
با پستِ بی مزه‌ای که در توان داریم.
اولا یک تشکر می‌کنم از اسپانسر این پست، یعنی ضدّ انقلاب‌های بی‌شرف توییتر که هر چی بلاکشون می‌کنم تموم نمی‌شن و همچنان فحش میدن و با این کارشون باعث میشن تندتر به سمتِ وبلاگ فرار کنم و برای سرفرازیش تلاش کنم...
خُب از کجا شروع کنم؟
رسمیش کنیم بهتر نیست؟:
به نامِ خدا
من وبلاگ نویس نبودم، هم
محلات! اولین جایی که بعد از شنیدن سفر به محلات به ذهن اکثریت می‌رسد، بازدید از آبگرم محلات است. بعد هم دیدن باغ گل آن که بدون شک همه درمورد زیبایی‌هایش شنیده اند اما دیدنی ها و زیبایی های محلات فراتر از اینهاست آثار طبیعی و باستانی زیادی در این نقطه از کشورمان قرار گرفته که متاسفانه کمتر ایرانی آن را دیده و یا حتی شنیده است. غار بسیار زیبایی که در جهان کم نظیر است و در ایران تنها در محلات وجود دارد آثار باستانی با ارزشی که به دوره‌های مختلف
از اولش بگویم؟ یعنی اولِ اول‌اش؟ خب از آن‌جایی شروع شد که با پدیده‌ای تحتِ عنوانِ «وبلاگ» آشنا شدم. هفت‌سال پیش بود. تازه به آن کامپیوترِ زوار در رفته اینترنتِ ۱۲۸Kb وصل کرده بودیم. یک حساب در میهن‌بلاگ باز کرده بودم و بعد از مدتِ کوتاهی تبدیل شدم به رباتی که همۀ مطالبِ مذهبی و عرفانی‌ِ وب را از اقصا نقاطِ اینترنت در آن وبلاگ کپی می‌کرد. خوشبختانه حالا همه قبول داریم که کپی‌کردن، وبلاگ‌نویسی نیست. و البته بعدِ مدتِ کوتاهی شروع‌ کردم به
یک نوع از جنگ‌های عصر خلفا، جنگ‌های خارجی و با هدف کشورگشایی بود. نخستین مسئله مهمی که درباره این جنگ‌ها بایستی درباره آن بحث شود، موضع معصومان و به‌ویژه علی علیه‌السلام در برابر فتوحات خلفا است.
سیره پیامبر (ص) نشان می‌دهد که آن حضرت در تمام دوران 13ساله مکه، اجازه درگیری نمی‌داد و تنها در پی پرورش شخصیت‌های ناب اسلامی بود و پیوسته با بیان معارف عالی اسلام، در پی نشر اسلام بود. حتی پس از آن‌که پیامبر (ص) در مدینه مستقر شد و تشکیل حکومت دا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها